محل تبلیغات شما

مریض‌ام. مریض که میگم یه چیزی تو مایه‌های سرماخوردگی ولی با درد زیاد. با فکرای زیاد. همه چی اوار می‌شه رو سرم. خاموش کردن چراغ می‌تونه دنیارو خاموش کنه. خب! تنهام. یعنی چون الان کسی نازم رو نمی‌کشه باید نتیجه بگیریم که تنهام.

 

یاد الف افتادم که دوسال پیش همین‌وقت‌ها که من سرما خورده بودم زنگ زد به منِ دکتر نرو گفت: بیام ببرمت دکتر؟» که طبعا قبول نکردم. تو این چندوقته که قراره عقدش باشه و من یه حسی دارم که نمی‌دونم چه حسی‌ه.

 

یعنی واسه شخص من یادآورِ اینه جلوی مغازه‌ی آقاکاوه تو باغ فردوس، سرم رو بوسید. تو راه برگشتِ اولین دیت‌مون جلوی همون کیوسک گل فروشی گفت: چه گلی دوست داری؟» اصلا نه، همون روز که پیاده رفتیم پارک وی و همون اولین باری که خسته اومده بود پیشم و گفت: ارزشش رو داشت.» و من مطمئنم تو هیچ‌کدوم‌شون خوشحال نبودم. حتی امن هم نبودم.

 

سرم داره منفجر می‌شه از درد و نبض شقیقه. حس می‌کنم دنیا قراره نابود بشه. همونی که ۲۰۱۲ نشد. و حس می‌کنم خسته‌ام و استرس یه عالم کار نکرده رو دارم و رمقی‌ام ندارم انجام بدم. اما قول دادم. قول دادم فرار نکنم و منضبط بودن رو یاد بگیرم.

 

برای الف عکسی رو فرستادم که چند وقت پیش از بالای همون‌جا که سرم رو بوسید، گرفته بودم. یهو یادش اومد و گفت: عه همون‌جا که نشستیم و من سیگار کشیدم.» چیزی که من دلم می‌خواست رو یادش نبود. ولی حماقت کردم و یادش انداختم و گفت: من باید هفت بیدار بشم و شب بخیر و خوب بخوابی و فلان فلان.» یه شب بخیر گفتم فقط. کجا مغرورم؟ فقط ادای غرور رو انگار واسه بقیه در میارم.

 

سردم بود. انقدری که دوتا ساپورت پوشیدم و بلوز آستین بلند (!) و رفتم زیر دوتا پتو. الان بیدار شدم و دارم می‌میرم از گرما و حالم بهم می‌خوره از مریضی. و حس می‌کنم هیچی از خودم سَبک ندارم. (قبلا داشتم!) و دلم نمی‌خواد این نوشتن تموم بشه. ولی می‌شه. 

عروس شدن طهران کهنسال

یادِ برخی نفرات روشنم می‌دارد.

رو ,تو ,یه ,می‌شه ,می‌کنم ,سرم ,حس می‌کنم ,و گفت ,که من ,سرم رو ,قول دادم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ساکت نمون . . . لاطران کندیمزه سلام